آشپزخانه

اولین سینی چوبی

یه روز، تو یه جنگل بزرگ و سرسبز، یه درخت گردوی مغرور زندگی می‌کرد. 🌳
اون همیشه با باد حرف می‌زد و می‌گفت: «من قوی‌ترین و شیک‌ترین درخت این جنگلم! هیچ‌کس به پای من نمی‌رسه!» 😌

اما یه روز یه نجار هنرمند از راه رسید. به درخت نگاه کرد و گفت: «تو خیلی خاصی! ازت یه چیزی می‌سازم که همه عاشقش بشن!» 🌟
درخت گردو خندید و گفت: «هه! من برای این کارا ساخته نشدم! بذار تو جنگلم باشم و به همه فخر بفروشم!» ولی نجار گوش نکرد. چوب درخت رو برید و با خودش برد. 🪵✂️
تو کارگاه، نجار شروع کرد به بریدن و سمباده زدن. چوب غر می‌زد: «این چه کاریه؟ من برای این کارا ساخته نشدم!» 😤
اما نجار با آرامش گفت: «صبور باش، قراره یه شاهکار بشی!»
چند ساعت بعد، یه سینی چوبی از جنس گردو آماده شد. شیک، براق و خوش‌طرح! ✨
چوب با تعجب به خودش نگاه کرد و گفت: «وااای! من اینم؟!»
نجار گفت: «آره! حالا تو یه سینی هستی که قهوه‌ها و چای‌های خوشمزه رو با افتخار حمل می‌کنی. همه قراره تو رو دوست داشته باشن!» ☕️🍩

چوب گردو لبخند زد و گفت: «خب… شاید بهتر باشه یه سینی باشم تا یه درخت مغرور و تنها!» 😊
و این‌طوری بود که اولین سینی چوبی گردویی ساخته شد و از اون روز، همه‌ی چای‌ها یه دلیل جدید برای خوشمزه‌تر بودن پیدا کردن! 🪵☕️✨

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *